چه زمستون عجیبیه...سرمایی که حالمو بهم میزنه...دیگه یه لیوان چای گرمم نمیکنه.شکلاتها معلوم نیس
چشونه،اصلاً شیرین نیستند،بجاش تا دلت بخواد قهوه ها شیرین و لوسند...
معلوم نیست این سرما تا کی می خواد بمونه یه روز یه هفته یه ماه یه سال...
آدمایی که از سرما یخ زدند و بی شرمانه لبخند میزنند اصلاً سردشون نیست؟!!!مگه میشه ؟!!از نگاهاشون میشه
فهمید که مدتهاست یخ زدند .انگار 4 فصل سال واسشون زمستونه.!!سرماشون واس همدیگه عادیه.
فکر کنم منم سرما خوردم.تب دارم.دارم هذیون میگم.بیماریم مسریه فکر کنم.اگه نیست پس چرا تو اتاقم قرنطینه شدم؟!
هرچی که هست میدونم تموم میشه بهار در راه است...دلم واسه بارونای بهار تنگ شده .